پسرکم مرد شد!
به نام خدا سلام به روی ماه شیطون ترین پسر این روزها واقعا نفس منو بابا به شماره میفته ار بس شما بزرگ و شیطون شدی. از صبح تا شب که بخوای بخوابی مشغول بازی هستی. روزی دو سری آب بازی میری. هر روز حتما حیاط یا پارک یا مسجد یا پشت بوم و یا همه ی اینها را میری ولی باز هم شب به سختی میخوابی! یک هفته هست که بدون شیز میخوابی! دو شب است روی تشک خودت که بالای تخت ما هست و به تنهایی بسان یک مررررررررد میخوابی! ایام متحانات هست و فرصت شبانه من محدود. امروز یک کار ویژه انجام دادی و همان علت دست به کیبورد شدن من شد! موقع نماز من، در هال را باز کردی و من از ترس اینکه مبادا بیفتی نمازم را شکستم و در خانه را قفل کردم و کلید را روی میز گذاشت...